<strong>نام کالکشن : فرهی پنهان</strong>
الهام این مجموعه از نخستین حکایت مثنوی مولاناست؛ قصۀپادشاه و کنیزک. داستانی که ظاهرش روایتی عاشقانه است، اما در لایههای عمیقترش تمثیلی از روح جوینده و دل بیمار، از رنج و دلبستگی و در نهایت، از هدایت و شفاست. در این مجموعه، زیورها همچون پارههایی از همان روایتاند. فلز و شیشه در کنار یکدیگر به کار رفتهاند: فلز، سخت و ماندگار چون جسم و تاریخ؛ و شیشه، شفاف و ظریف چون جان و دل. این دوگانگی، همانند نسبت پادشاه و کنیزک، یادآور کشمکش میان اسارت و رهایی، میان رنج و فروغ است.
” فرهی پنهان “تلاشی است برای آشکار کردن نوری که در دل این تضادها نهفته است؛ شکوهی که پنهان است، اما در لحظهای از رنج و مکاشفه، رخ مینماید. هر قطعه از این مجموعه، روایتی کوچک از همان جستجوی انسانی است؛ جستجویی برای کشف حقیقت و زیبایی پنهان در عمق وجود. ” فرهی پنهان ” نه تنها زیور، که دعوتی است به مکاشفهی درونی، به دیدن آن جلالی که در لابهلای رنجها و شفافیتها، در جسم و جان، و در تاریخ و اکنون، همواره زنده و جاری است. نمادی از یک سفر معنوی و درونیاست و وقتی کسی آنها را بر تن میپوشد، در حقیقت فرهی درونی و شکوه مخفی خود را به سطح وجودمیآورود و به آن معنا میبخشد.
این مجموعه میکوشد مخاطب را از سطح زیبایی ظاهری فراتر برده و او را به تجربهی شخصی و درونی نزدیک کند، تجربهای که هم یادآور رنجهای انسانی است و هم آشکارکنندهی نوری که از درون میتابد.
