اگر به جواهرات چند دههی پیش نگاه کنیم، بیشتر اونها پر از نقشونگار و جزئیات ظریف بودن. در اون دوران، جواهرات تا حدی برای نمایش مهارت سازنده و ارزش مادی طراحی میشدن. گاهی وقتی کسی زیور میپوشید، اول خودِ جواهر دیده میشد و بعد شخصی که اون رو به تن داشت.
اما امروز، نگاه متفاوتی شکل گرفته. طراحها بیشتر به دنبال ایجاد تعادلان؛ اینکه جواهر، در کنار فرد معنا پیدا کنه نه جدا از او. طراحی مینیمال از همین نقطه شروع میشه — از جایی که اثر، قرار نیست خودش مرکز توجه باشه، بلکه قراره همراه فرد باشه.
در طراحی مینیمال، هدف حذف نیست، بلکه رسیدن به وضوحه. وقتی جزئیات کمتر میشن، اهمیت فرم، جنس، و دقت در ساخت بیشتر میشه. طراح باید با کمترین عناصر، بیشترین حس رو منتقل کنه؛ چیزی که اتفاقاً کار سادهای هم نیست.
در مقابل، طراحیهای غنی و پرجزئیات هم همچنان جای خودشونو دارن. این سبکها ریشه در تاریخ، فرهنگ و سنتهای زیباییشناسی دارن و هنوز هم بخش مهمی از بیان هنری جواهرسازها محسوب میشن. در واقع، مینیمال و غیرمینیمال دو زبان متفاوتن برای گفتن دو نوع روایت، نه دو سطح از کیفیت.
امروز آدمها بیشتر به دنبال چیزیان که بخشی از خودشون باشه، نه چیزی که اونها رو پنهان کنه. به همین خاطر، سادگی برای خیلیها معنای شخصیتری پیدا کرده؛ چون اجازه میده خود فرد بیشتر دیده بشه. ولی در نهایت، ارزش یک اثر به صداقت طراحی و کیفیت ساختشه، نه به میزان تزئین یا سادگی اون.
در آرتورک، ما با همین نگاه کار میکنیم. چه در آثار مینیمال، چه در کارهایی با جزئیات بیشتر، هدف همیشه یکیه: خلق جواهری که با بدن، حس و نگاه صاحبش هماهنگ باشه.